با سلام به خوانندگان ارجمند.چندی قبل طی هیاهوی حساب شده ای بر علیه حضرت آیت اله مصباح در برخی رسانه ها بار دیگر بدون علم هرچه خواستند گفتند.حقیر در همان موقع اصل سخنان حصرت آیت اله را روی وبلاگ گذاشته و گفتم این انصاف نیست که انسان بدون تحقیق حرفی بزند که نتیجه آن سردرگمی شدید افراد و سرخوردگی به دنبال خواهد داشت.مطلب ذیل را مجدد در وبلاگ گذاشتم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

حقیقت چیست؟

1. آیه ا... مصباح یزدی از شخصیتهایی است که در همان روزهای آغازین انقلاب به رهبری حضرت امام(ره) شجاعانه و باتدبیر، در برابر کجروی‌های دولت مستبد طاغوت ایستاد و با آنها به مقابله پرداخت. ایشان به تنهایی نشریه انتقام را که منطقیترین و در عین حال تندترین نشریه بر ضد طاغوت بود، راهاندازی کرد. آیت‌ا... مصباح از جمله شخصیتهای مؤثر در بنیان‌گذاری تشکیلات 11نفره «هیأت مدرسین حوزه علمیه قم» بود؛ تشکیلا‌تی که بعدها به «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» تغییر نام یافت. ایشان بعد از انقلاب اسلامی با کمک‌های حضرت امام خمینی(ره) مسؤولیت بخش آموزش مؤسسه در راه حق را به‌عهده گرفت و به تربیت نیرو برای انقلاب مشغول شد. با حاکمیت مدعیان اصلاحات که با رویکرد تهاجم به ارزشها و تضعیف باورهای نسل جوان همراه بود، این استاد فرزانه با روشنگری‌های خود در نماز جمعه تهران و حضور در دانشگاهها و مراکز علمی و تألیف کتاب و پاسخگویی به شبهات، به مقابله با توطئه‌های فرهنگی عوامل بیگانه برخاست. نقش ایدئولوژیک آیه`‌ا... مصباح در تبیین دین و مقابله با بدعت گزاران به حدی پر رنگ بود که مقام معظم رهبری، ایشان را عقبه تئوریک نظام و شخصیتی برشمردند که در عصر حاضر خلاء امثال علامه طباطبا یی و شهید مطهری را پر کرده است. این مرد بزرگ در طول دوران پر برکت خود، همواره مورد تهاجم صاحبان افکار التقاطی قرار گرفته است؛ مهم‌ترین ابزار این افراد تحریف،‌ تقطیع، وارونه جلوه دادن سخنان و اهانت و فحاشی بوده است! که درصورت جمعآوری آنها، مثنوی 70 من کاغذ شود! آخرین اقدام تهیدستان از منطق و استدلال و زخمخوردگان از ملت در عرصه انتخابات اخیر این بود که با بهانه قرار دادن یک جمله از سخنرانی استاد بدون تأمل در جملات قبل و بعد از آن و توجه به روح سخنرانی، آن را مورد نقد‌های به‌اصطلاح علمی قرار دادند.
سخنان مبنایی و مستدل آیه`ا... مصباح در شرایط کنونی که سر آغاز فصل جدیدی برای بیان جایگاه ولایت بود، از سوی برخی رسانهها آن چنان مورد حمله واقع شد که پیام اصلی این سخنرانی مورد غفلت قرار گیرد. ایشان با تمسک به خطبه 216 نهج البلاغه بر این نکته مهم تاکید کرد: «بزرگ‌ترین حقی که خدا برای یک انسان نسبت به انسان دیگر قرار داده است، حقی است که والی بر مردم و مردم بر والی دارند که متقابل است،‌ حقی که سرپرست جامعه بر جامعه دارد و بالعکس. این بالاترین حقی است که خدا برای انسانی نسبت به انسان دیگر قرار داده است،»
آیه`‌ا... مصباح در این سخنرانی با اشاره به این حقیقت تلخ که هنوز روح سکولاریسم بر جامعه به‌ویژه نخبگان حاکم است و اگر از تدین کسی سخن گفته میشود از ویژگی‌های فردی او مثل نماز خواندن و روزه گفتن و ... سخن به میان میآید، نه ویژگی‌های سیاسی اجتماعی، می‌گوید: خدا بر درجات امام بیفزاید که بخش عظیمی از دین را احیا کرد،‌ چون اینها فراموش شده بود، یعنی نیمی از دین را حضرت امام احیا کردند سیاست به معنای مدیریت جامعه و دخالت در سرنوشت جامعه اسلامی است، این بخش عظیمی از دین است، «و من اعظم تلک الحقوق» به تعبیر امیرالمؤمنین است.»
ایشان روح انقلاب اسلامی و مهم‌ترین مشخصه آن را ولایت فقیه معرفی میکند که دشمنان همواره میخواهند اگر بشود حذفش کنند و اگر هم نشد، با تغییر قانون اساسی و این‌ها تضعیفش کنند. این عضو مجلس خبرگان رهبری با تأکید بر ضرورت اطاعت از ولایت می‌افزاید: «قوام این کشور به این است که این مردم اطاعت رهبرشان را، اطاعت از خدا میدانند؛ چون دین با سیاست توا‡م است، وقتی امام میفرماید جبههها را پر کنید، مردم همچون نماز خواندن این را واجب میدانند، وقتی میفرماید مصوبات حکومت‌اسلامی واجب الاطاعه است، مردم آن را همچون امری واجب میپذیرند،‌ آن‌چه رمز پیروزی این انقلاب بود، این بود که مردم اطاعت از رهبر این حکومت را همچون اطاعت از خدا برای خود میپنداشتند، محبت این حکومت را محبت خدا میدانند، همان گونه که پیامبر فرمود اجر رسالت پیامبر، محبت اهل بیت است، اجر قیام و انقلاب امام،‌ محبت جانشین اوست‌، ‌این است که مردم را آن‌چنان با رهبرشان جوش میدهد که از هم انفکاک ناپذیر هستند.» و دقیقاً دشمن از این اطاعت پذیری ملت از ولایت سیلی خورده است.
2. یکی از مغالطه‌های مشهور در منطق، مغالطه «پهلوان پنبه» است که در عرف سفسطه بازان بسیار رواج دارد؛ به این نحو که وقتی موضوعی به اندازه ای محکم و قوی است که توان مقابله با آن را ندارند، آن را به شکل دیگری در میآورند که قابل اشکال باشد، سپس دهها اشکال بر آن وارد میکنند در حالی که نسبت به موضوع اصلی هیچ اشکالی وارد نبود. نقد و بررسی‌های رسانهها بر سخنان استاد نیز از همین قبیل است. روح سخن استاد در سخنرانی اخیرشان این است میان مقام ولایت فقیه و رئیس جمهور و مجلس،‌تفاوت ماهوی وجود دارد،‌کسی فکر نکند رئیس جمهور و ولی فقیه در حق امر و نهی به مردم و زیر مجموعه شان مثل هم هستند؛ ولی فقیه از جانب خداوند ولایت دارد، در حالی که رئیس جمهور منتخب مردم است و فقط با نصب از سوی ولی فقیه صاحب این حق میشود. مع الاسف برخی بهجای بحث دقیق علمی، موضوع را کاملا ًسیاسی کرده، با نام آوردن از شخص خاصی این گونه وانمود کردند که اطاعت از وی اطاعت از خداست! در حالی که در این سخنرانی نامی از شخصی برده نشده بلکه استاد مصباح درصدد بیان این نکته است که این دو با یکدیگر تفاوت ماهوی دارند. عبارت ایشان در سخنرانی این است: «خواصی که مسؤولیتپذیر هستند در پست‌های مختلف، آنها خیلی باورشان این نیست، آنها خیال میکنند که رهبر هم همچون رئیس‌جمهور است، این یک جور پست است و آن هم یک جور دیگر،‌‌ چندان هم فرقی ندارد...در صورتی که این دو با هم تفاوت ماهوی دارند، آن یک رهبر دینی و جانشین امام زمان(ع) است و آن دیگری، نمایندهای که مردم انتخابش کردند. این دو با هم خیلی تفاوت دارند،‌ بله رئیس‌جمهور وقتی از طرف ولی فقیه نصب شد، میشود عامل او و آن پرتوی قداستی که او دارد، بر این هم میتابد، وقتی شد رئیس‌جمهور اسلامی،‌ حکمش را از رهبر یعنی از جانشین امام دریافت کرد، آن قداست بر این هم میتابد، آن وقت اطاعت رئیس‌جمهور، اطاعت مجلس و سایر نهادهای قانونی هم میشود اطاعت خدا،‌ اما حساب رهبر جداست،‌ اطاعت از ایشان اطاعت از امام زمان(ع) و خداست، مردم برای او مقامی قائل هستند که گویا از لب‌های ایشان (امام زمان علیه السلام) شنیدهاند که او نایب من است.»
3. آن چه برای برخی عجیب آمده این است که چگونه اطاعت از رئیس جمهور و نهادهای نظام، اطاعت از خدا ست؟
پاسخ این سؤال در عبارت‌های فوق به‌روشنی آمده است. بحث جناب استاد بر این نکته متمرکز است که رئیس جمهور و مجلس و سایر نهادهای قانونی نظام که امر ونهی میکنند یا قانون مینویسند، این حق را به سبب منصوب شدن از جانب ولی فقیه که از سوی امام معصوم(ع) و خدا منصوب شده است به دست آوردهاند. به عبارت دیگر، پرتویی از قداست رهبری بر آنها هم میتابد و صاحب حق اطاعت میشوند. این دقیقاً همان نظر امام(ره) است که میفرمایند: اگر چنانچه رئیس جمهور با نصب ولی فقیه نباشد طاغوت است و ورود در حوزه او ورود در حوزه طاغوت خواهد بود. در باره مجلس و مصوبات آن نیز همین حکم جاری است؛ چنان چه شورای نگهبان منصوب رهبری، انتخابات مجلس را تأیید و مصوبات آن را امضا ننماید، مصوبات آن هیچ اعتباری ندارد. عزل و نصبها در دستگاه قضایی هم بر همین منوال است؛ آقای صادق لاریجانی قبل از آن که از سوی رهبر معظم انقلاب منصوب شود، حق هیچ عزل و نصبی در دستگاه قضایی نداشت، ولی پس از نصب آقای لا‌ریجانی به ریاست قوه قضائیه، احکام صادره از سوی ایشان، وجاهت شرعی و قانونی می‌یابد.
4. آن چه در سخنرانی آیت‌ا... مصباح آمده این است که اطاعت از رئیس جمهور و دیگر نهادهای قانونی، اطاعت از ولی فقیه و در نتیجه اطاعت از خداست، زیرا وقتی گفته میشود امام معصوم و ولی فقیه حق دارند کسی را نصب کنند، معنایش این است که اطاعت از آن شخص نیز واجب است؛ چنان که بر مردم مصر واجب بود از مالک اشتر اطاعت کنند و گرنه مخالفت با امام صورت میگرفت. زمانی که امام معصوم درباره فقیه جامع الشرایط میفرمایند «قد جعلته علیکم حاکما ...والراد علیه کالراد علیا...» دقیقاً معنایش این است که باید از نماینده منصوب از جانب امام معصوم یعنی ولی فقیه اطاعت کرد وگر نه با اصل حق نصب و تعیین نماینده منافات دارد. همین ملاک در درجه نازل‌تر درباره نصب رئیس جمهور و سایر مسؤولان نهادها توسط ولی فقیه وجود دارد و گرنه نصب، بیهوده خواهد بود. بر این اساس، خداوند نیز میتواند از بندگانش مطالبه کند. بنابراین آن‌چه در سخنرانی بر آن تأکید شده «اطاعت» است نه حکم؛ پس حکم رئیس جمهور یا سایر نهادها حکم خدا نیست، بلکه آنها پس از منصوب شدن از سوی ولی فقیه، اطاعتشان در حوزه اختیارات‌شان که دارند و مورد قبول شرع نیز میباشد، اطاعت خداست. امام بزرگوار هم بارها بر این نکته تأکید کردهاند که اطاعت از مقررات حکومت اسلامی، واجب است.
5. یکی دیگر از اشکالا‌تی که برخی دارند این است که ممکن است رئیسجمهور در بعضی موارد خطایی مرتکب شود و یا دستوری خلاف شرع مقدس صادر کند. آیا در این صورت نیز باید مردم از وی اطاعت کنند و اطاعتش اطاعت از ولی فقیه و اطاعت از خداست؟
پاسخ این است که این گونه موارد تخصصا خارج است و قطعا مشمول مورد نیست؛ زیرا بسیار روشن است در مواردی که خلاف شرع است نباید اطاعت کرد به عنوان مثال علی علیه السلام در باره حق پدر بر فرزند میفرمایند: «حق پدر بر فرزند آن است که در همه چیز از او اطاعت کند جز در معصیت خداوند». بنابراین تردیدی نیست که در موارد معصیت خداوند به هیچ وجه نباید اطاعت کرد حتی اگر بر فرض آن دستور از سوی ولیفقیه صادر شود. امام درباره ولیفقیه میفرمودند چنانچه مرتکب یک گناه کبیره شود از ولایت ساقط است؛ چه برسد به این که در آن مورد از ایشان اطاعت شود. بر اساس این مبنا اطاعت از رئیسجمهور و سایر مسؤولان نهادها نیز در اموری که خلاف شرع و قانون باشد جایز نیست و به اندازهای بدیهی است که نیاز به ذکر نیست. بنابراین، اطاعت از رییس جمهور و سایر نهادها در محدوده اختیارات آنها و پس از امضا و نصب از سوی ولی فقیه است، مشروط بر این که خلاف شرع و قانون نباشد.